کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیره رنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیره رنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) tirerang سیاهرنگ.
-
واژههای مشابه
-
تیره بخت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] tirebaxt سیاهبخت؛ بدبخت.
-
تیره دل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] tiredel ۱. سیهدل؛ گمراه.۲. بدخواه.
-
تیره رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] tirerāy ۱. بدرای؛ بداندیش.۲. نادرست.
-
تیره روان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] tireravān سیهاندرون؛ تیرهدل؛ سیاهدل: ◻︎ چو پیروز شد دزد تیرهروان / چه غم دارد از گریهٴ کاروان (سعدی: ۹۳).
-
تیره روز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] tireruz تیرهروزگار؛ سیهروزگار؛ سیهروز؛ بدبخت.
-
جستوجو در متن
-
پررنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ کمرنگ] porrang آنچه رنگ تند و تیره دارد.
-
دودگون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] dudgun به رنگ دود؛ دودی؛ تیرهوتار.
-
بخور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بَخور] [قدیمی] boxur ۱. رنگ خاکستری سیر؛ تیرهرنگ.۲. (صفت) هرچیزی که به رنگ خاکستر باشد.
-
خماهنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به خماهن) [قدیمی] xomāhani به رنگ خماهن؛ تیره: ◻︎ پیروزۀ چرخ را ز آهم / جز رنگ خماهنی نیابی (خاقانی: ۶۹۳).
-
پازهری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پازهر) pāzahri ۱. سبز تیره.۲. هرچیزی که به رنگ سبز تیره باشد.
-
زرشکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به زرشک) zereški ۱. سرخ تیره.۲. به رنگ زرشک.
-
کلفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کلفَة] (زیستشناسی) [قدیمی] kolfe ۱. رنگ سرخ تیره.۲. سیاهی به سرخی آمیخته.۳. لکۀ سرخ تیره.