کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اکدر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'akdar تیرهتر.
-
کورباطن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] kurbāten ۱. تیرهدل؛ آنکه هر چیزی را تیره میبیند؛ کوردل.۲. کندفهم.
-
پازهری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پازهر) pāzahri ۱. سبز تیره.۲. هرچیزی که به رنگ سبز تیره باشد.
-
نفایه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] na(o)fāye ۱. تیره و تاریک.۲. تیرهرنگ.۳. (اسم مصدر) تیرگی.
-
تارمیغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tārmiq مه غلیظ؛ مه تیره که در زمستان هوا را تیره و تاریک کند.
-
متکدر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motakadder کدر؛ تیره.
-
حالک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] hālek بسیارسیاه؛ تیره.
-
آشفته بخت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'āšoftebaxt بدبخت؛ تیرهبخت.
-
ادکن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'adkan مایل به سیاه؛ تیرهرنگ.
-
بداختر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bad[']axtar بدبخت؛ تیرهبخت؛ بدطالع.
-
کدرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کدرة] [قدیمی] kodrat ۱. تیره شدن.۲. تیرگی.
-
تکدیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] takdir ۱. تیره کردن.۲. کسی را دلتنگ کردن.
-
پررنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ کمرنگ] porrang آنچه رنگ تند و تیره دارد.
-
شبگون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] šabgun شبرنگ؛ سیاه؛ تیره.
-
سیاه بختی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹سیهبختی› [مجاز] siyāhbaxti تیرهبختی؛ بدبختی.