کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیررس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیررس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tire(a)s مسافتی که تیر بُرد کند و به هدف برسد؛ انتهای مسافتی که گلوله پس از خارج شدن از توپ یا تفنگ به آن برسد و از آن بیشتر نرود.
-
جستوجو در متن
-
رس
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ رسیدن) re(a)s ۱. = رسیدن۲. رسنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دیررس، زودرس.۳. رسیدگیکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دادرس، بازرس.۴. محل قابل رسیدن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تیررس، دیدرس.
-
آماج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'āmāj ۱. نشان؛ نشانه؛ هدف: ◻︎ چو تیر انداختی در روی دشمن / حذر کن کاندر آماجش نشستی (سعدی: ۷۶).۲. جایی که نشانۀ تیر را روی آن قرار بدهند؛ فاصله تیرانداز تا هدف؛ نشانهگاه.۳. تیررس.۴. آلتی آهنی که برزگران با آن زمین را شیار کنند؛ گاو...