کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیردان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیردان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tirdān = ترکش
-
جستوجو در متن
-
جوله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] jule تیردان؛ ترکش.
-
جشیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] jašir تیردان چرمی.
-
شگا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شگاه، شغا› [قدیمی] šagā تیردان؛ ترکش.
-
جفیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] jafir تیردان چوبی یا چرمی.
-
شغا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شغاه، شگا، شکا› [قدیمی] šaqā تیردان؛ تیرکش؛ ترکش.
-
کنانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کنانَة، جمع: کنائن و کنانات] [قدیمی] kenāne جعبۀ چوبی یا چرمی که تیرها را در آن میگذاشتند؛ تیردان.
-
نیم لنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] nimlang ۱. ظرفی که کمان را در آن میگذارند؛ قربان؛ ترکش؛ تیردان.
-
ترکش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تیرکش› tarkeš ۱. قطعاتی از گلوله و خمپاره و مانند اینها که بر اثر انفجار پراکنده میشود.۲. [قدیمی] کیسه یا جعبه که در قدیم تیرهای کمان را در آن میگذاشتند و به پهلوی خود آویزان میکردند؛ تیردان؛ شغا؛ شکار؛ کیش.
-
غیبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] qeybe ۱. قبۀ سپر.۲. پولکهای فلزی روی جوشن یا برگستوان: ◻︎ طبع مغناطیس دارد نوک تو کز اسب خصم / بر دو منزل بگسلاند غیبهٴ برگستوان (ازرقی: ۸۰).۳. تیردان.
-
جعبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جعبَة] ja'be ۱. ظرفی صندوقمانند که از مقوا، چوب، پلاستیک، و امثال آن ساخته میشود.٢. [قدیمی] تیردان؛ ترکش.٣. (موسیقی) [قدیمی] نوعی آلت موسیقی: ◻︎ چون فروراند زخمه بر جعبه / هرکه بشنید گرددش سغبه (مسعودسعد: ۴۶۸).