کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیراندازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نیم چرخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] nimčarx نوعی کمان تیراندازی.
-
آتش بس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) (نظامی) 'ātašbas خودداری از جنگ و قطع تیراندازی.
-
نضال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] nezāl در تیراندازی، مقابله کردن و دفاع کردن.
-
توپچی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [ترکی] tupči سربازی که پشت توپ قرار میگیرد و با آن تیراندازی میکند.
-
مناضلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مناضَلَة] ‹مناضله› [قدیمی] monāzelat ۱. در تیراندازی مقابله کردن و دفاع کردن.۲. مجادله کردن.
-
کمان دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] kamāndār ۱. دارندۀ کمان.۲. کسی که در تیراندازی با کمان مهارت دارد؛ کمانگیر.
-
سیبل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cible] sibl تکۀ تخته یا کاغذ شامل دایرههای متحدالمرکز که در تیراندازی هدف قرار بدهند.
-
رمایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رمایة] [قدیمی] remāyat ۱. انداختن؛ افکندن؛ پرتاب کردن.۲. تیر انداختن؛ تیراندازی.
-
شخ کمان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] šaxkamān ۱. ویژگی تیراندازی که کمان سخت و محکم داشته باشد.۲. قوی؛ پرزور؛ نیرومند.
-
وسترن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: western] (سینما) vestern نوعی فیلم با صحنههای زدوخورد و تیراندازی که نمایشگر زندگی کابویهای غرب امریکا است.
-
زهگیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] zehgir انگشتانۀ چرمی یا استخوانی که در قدیم هنگام تیراندازی با کمان به سرانگشت میکردند تا زه کمان به انگشتان آسیب نرساند.
-
توپخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] (نظامی) tupxāne ۱. محلّ نگه داشتن توپها.۲. آن قسمت از لشکر که کار آنها تیراندازی با توپ است: هنگ توپخانه.
-
درازکش
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عامیانه] derāzke(a)š حالتی از قرار گرفتن بر روی زمین، بهخصوص در موقع تیراندازی، که به سینه روی زمین میخوابند و پاها را دراز میکنند.
-
سخت کمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] saxtkamān ۱. کسی که کمان سخت و محکم را بکشد.۲. آنکه در کشیدن کمان و تیراندازی مهارت داشته باشد؛ تیرانداز ماهر و پرزور.
-
آماجگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āmājgāh آماجخانه؛ نشانهگاه؛ جای نشانۀ تیر؛ میدانی که در آن نشانه بگذارند برای تیراندازی: ◻︎ زمین هست آماجگاه زمان / نشانه تن ما و چرخش کمان (اسدی: ۵۵).