کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تک و تنها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تک یاخته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (زیستشناسی) takyāxte جانوری که بدنش از یک سلول تشکیل یافته؛ تکسلولی؛ پروتوزوئر؛ آمیب.
-
غرم تک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] qormtak آنکه مانند میش کوهی بدود.
-
جستوجو در متن
-
تنها
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) tanhā ۱. تک؛ یگانه؛ یکه.۲. کسی که همدم و همصحبت نداشته باشد.
-
یکه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) yekke ۱. تک؛ تنها.۲. یگانه؛ بیهمتا؛ بینظیر.〈 یکه خوردن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] تکان خوردن و حیرت کردن.〈 یکهوتنها:۱. تنها.۲. بهتنهایی.
-
فرد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: افراد] fard ۱. [مقابلِ زوج] (ریاضی) ویژگی عددی صحیح که مضرب دو نیست و اگر بر دو تقسیم شود یک واحد اضافه میآورد.۲. یگانه؛ بیهمتا؛ بینظیر.۳. (اسم) واحد شمارش برخی چیزها؛ عدد؛ تا.۴. (اسم) هریک از اعضای جامعۀ انسانی؛ انسان؛ شخص.۵. (ا...