کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکرار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تکرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tekrār ۱. عملی را دو یا چند مرتبه انجام دادن.۲. سخنی را دوباره گفتن.۳. (ادبی) در بدیع، مکرر آوردن کلمهای بهمنظور تٲکید یا غرض دیگر، مانندِ این شعر: باران قطرهقطره همیبارم ابروار / هر روز خیرهخیره از این چشم سیلبار (عسجدی: ۴۱).
-
جستوجو در متن
-
تکریر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] takrir = تکرار
-
نامکرر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] nāmokarrar آنچه تکرار نشده.
-
زهازه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [قدیمی] zehāze زهزه؛ تکرار زه؛ تکرار تحسین؛ آفرینآفرین.
-
فرکانس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fréquence] (فیزیک) ferekāns تکرار؛ بسامد.
-
بازگفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] bāzgoft بازگفتن؛ بازگو کردن؛ تکرار سخن.
-
بازگو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹بازگویه، واگویه› [قدیمی] bāzgu ۱. تکرار سخن؛ بازگفتن.۲. (صفت) بازگوینده.〈 بازگو کردن: (مصدر متعدی) سخنی را تکرار کردن؛ سخن گفته را دوباره گفتن.
-
معید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mo'id ۱. حاذق؛ باتجربه در امور.۲. کسی که کاری را تکرار کند.۳. آنکه درس را برای شاگردان تکرار کند.
-
فونوگراف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: phonographe] [منسوخ] fonogerāf دستگاهی که اصوات را روی نوار ضبط و بعد آنها را تکرار میکند.
-
استعادت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استعادَة] ‹استعاده› [قدیمی] 'este'ādat ۱. بازگشت چیزی را خواستن.۲. برگرداندن.۳. تکرار کردن.
-
بازگفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) bāzgoftan ۱. گفتن.۲. دوباره گفتن؛ مطلبی را تکرار کردن.
-
مکرر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mokarrar ۱. تکرارشده؛ دوبارهانجامشده.۲. بازگوشده.
-
رمل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (ادبی) ramal در عروض، بحری که از تکرار سه یا چهار بار فاعلاتن حاصل شود.
-
وا
فرهنگ فارسی عمید
(پیشوند) vā پیش از فعل دلالت بر تکرار دارد؛ دوباره؛ باز: واگذاردن، واگفتن، واخواستن، وارهیدن، وابستن.