کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تکبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] takabbor بزرگی به خود گرفتن؛ خود را بزرگ پنداشتن؛ بزرگمنشی نمودن؛ بزرگی فروختن به دیگران.
-
جستوجو در متن
-
نخوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نخوة] na(e)xvat تکبر کردن؛ فخر کردن؛ تکبر؛ بزرگی؛ بزرگمنشی؛ خودستایی.
-
بادسایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] bādsāy(')i نخوت؛ تکبر.
-
متواضع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَواضع] mote(a)vāze' بیتکبر؛ فروتن.
-
مغرورانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی. فارسی] maqrurāne از روی غرور و تکبر.
-
تجبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tajabbor خود را بزرگ نشان دادن؛ تکبر.
-
خودنمایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xodna(e,o)māy(')i خودستایی؛ تکبر.
-
خیلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خیلاء] [قدیمی] xoyalā غرور؛ تکبر.
-
برمنشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] barmaneši خودپسندی؛ خودستایی؛ تکبر.
-
گردن شقی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [فارسی. عربی] [عامیانه، مجاز] gardanšaqqi ۱. تکبر.۲. سرکشی.
-
متکبرانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی. فارسی] mote(a)kabberāne از روی تکبر و خودستایی؛ مانند متکبران.
-
فروتن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) forutan افتاده؛ متواضع؛ خاکی؛ بیتکبر.
-
فیرنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] firande کسی که با ناز و تکبر حرکت کند؛ خرامنده.
-
خودبینی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] xodbini خودبین بودن؛ غرور؛ تکبر.