کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکاپو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تکاپو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹تکاپوی› takapu ۱. آمدوشد باشتاب؛ تکوپو؛ دوندگی.۲. جستجو.۳. در جستجوی چیزی به هر سو دویدن.
-
جستوجو در متن
-
سگ دوی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عامیانه، مجاز] sagdovi تکاپو و دوندگی بیهوده و بیفایده.
-
تک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) tak ۱. [مقابلِ پاتک] (نظامی) حمله.۲. = تگ〈 تکوپو: = تکاپو ◻︎ هزار گونه غم از هر سوییست دامنگیر / هنوز در تکوپوی غم دگر میگشت (سعدی۲: ۶۰۸).〈 تکوتاز: دو و تاخت؛ به هر سو تاختن و دویدن.〈 تکودو: = تکاپو
-
لک وپک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lakopak اسباب و ادوات خانه از کاسه، کوزه، و فرش.= لکوپک کردن: [قدیمی] آمدوشد؛ تکاپو: ◻︎ ای لک ار ناز خواهی و نعمت / گرد درگاه او کنی لکوپک (رودکی: ۵۰۴).
-
ا
فرهنگ فارسی عمید
(میانوند) 'ā ۱. در میان برخی کلمات میآید و اسم، صفت، یا قید میسازد: کمابیش، تکاپو، رستاخیز، دوشادوش، لبالب.۲. در میان برخی کلمات میآید و بر معنی دلالت نمیکند: شماردن، راهگذار.۳. در آخر یا ماقبل آخر فعل مضارع میآید و معنای دعا دارد: بماناد، ب...
-
پو
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پوییدن) ‹پوی› [قدیمی] pu ۱. = پوییدن۲. پوییدن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تکاپو.۳. پوینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): راهپو.۴. (اسم مصدر) حرکت کردن با سرعتی بین دویدن و پیادهروی؛ پویه.〈 پو گرفتن: (مصدر لازم) [قدیمی] دویدن: ◻︎ شیر سگی داشت...