کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تِنّین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تنین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: تَنانین] [قدیمی] tennin ۱. ماهی.۲. مار بزرگ.۳. اژدها.〈 تنین فلک: (نجوم)۱. از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل اژدها که قسمتی از آن بین دباکبر و دباصغر قرار دارد؛ اژدهای فلک.۲. کهکشان.
-
واژههای همآوا
-
تنین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: تَنانین] [قدیمی] tennin ۱. ماهی.۲. مار بزرگ.۳. اژدها.〈 تنین فلک: (نجوم)۱. از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل اژدها که قسمتی از آن بین دباکبر و دباصغر قرار دارد؛ اژدهای فلک.۲. کهکشان.
-
طنین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] tanin ۱. انعکاس صدا؛ پژواک.۲. خوشآهنگی.۳. صدای ناقوس، زنگ، و مانند آن که در گوش میپیچد.۳. صدای مگس، پشه یا زنبور.
-
جستوجو در متن
-
گروهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) goruhe = گروه: ◻︎ ز بس گروههٴ زنبورههای تندرغو / ز بس گلولهٴ خمپارههای تِنّین ون (قاآنی: ۶۲۸).
-
اژدها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: azidahāka] ‹اژدرها› 'ežde(a)hā ۱. در افسانهها، ماری با بالهای بزرگ و چنگالهای قوی و دم دراز که از دهانش آتش بیرون میآمد.۲. مار بسیاربزرگ.۳. (نجوم) از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل اژدها؛ تِنّین.۴. [قدیمی، مجاز] اسب قوی و درش...