کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تُنُکمِه شمالگانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تنک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [هندی باستان] tonok ۱. پهن.۲. نازک: ◻︎ خدابین شو که پیش اهل بینش / تنک باشد حجاب آفرینش (نظامی۲: ۳۱۷).۳. کمحجم.〈 تنک کردن: (مصدر متعدی)۱. پهن کردن.۲. گسترانیدن فرش بر روی زمین
-
تنک آب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tonok[']āb آب کمعمق: ◻︎ دریای فراوان نشود تیره به سنگ / عارف که برنجد تنکآب است هنوز (سعدی: ۱۰۵).
-
تنک بیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tonokbiz = تنگبیز
-
تنک دل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] tonokdel نازکدل؛ رقیقالقلب: ◻︎ تنکدل چو یاران به منزل رسند / نخسبد که واماندگان از پسند (سعدی۱: ۵۹).