کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تُلَّه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tale ۱. اسبابی که برای به دام انداختن جانوران به کار میبرند: تلهٴ موشگیری.۲. [مجاز] نیرنگ.
-
تله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] telle ۱. پله.۲. پایۀ نردبان.۳. زر اندوخته.
-
تله بست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] talebast ۱. چوبهای افقی و عمودی که پیش از ساختن دیوار بر پا میکنند و بعد میان آنها را با آجر تیغه میکشند؛ چوببست؛ چوببندی.۲. چوببستی که کارگران ساختمانی در بیرون یا درون ساختمان برپا میکنند که روی آن بایستند و کار بکنند.
-
تله پاتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: télépathie] (روانشناسی) telepāti نوعی ارتباط فکری میان دو نفر از راه دور و القای مطلبی از راه دور از طرف کسی برای کس دیگر.
-
تله تایپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: teletype] (برق) teletāyp نوعی ماشین تحریر برای مخابرۀ پیامها از راه دور.
-
تله فتوگرافی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: téléphotographie] telefotog[e]rāfi طریقۀ فرستادن عکس از مسافتهای دور بهوسیلۀ امواج رادیویی؛ امواج الکتریکی.
-
تله متر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: télémètre] telemetr ابزاری برای اندازهگیری کمیتهایی چون دما، رطوبت، فشار، و انتقال نتیجۀ آن از راه دور؛ دورسنج.
-
واژههای همآوا
-
تله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tale ۱. اسبابی که برای به دام انداختن جانوران به کار میبرند: تلهٴ موشگیری.۲. [مجاز] نیرنگ.
-
تله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] telle ۱. پله.۲. پایۀ نردبان.۳. زر اندوخته.
-
طلح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] talh ۱. = موز۳. = مغیلان
-
جستوجو در متن
-
فخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فخّ، جمع: فِخاخ] [قدیمی] fax[x] دام؛ تله.
-
مصاید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مصائد، جمعِ مصید و مصیده] [قدیمی] masāyed دامها؛ تلهها.
-
جره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جرَّة] [قدیمی] jorre دام؛ تله.