کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَمُرُّ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: تُمُور و تُمْران] (زیستشناسی) tamr ۱. خرما.۲. = 〈 تمرهندی〈 تمر هندی: (زیستشناسی)۱. درختی زیبا و شبیه درخت گل ابریشم با گلهای زرد یا سرخرنگ، چوب سخت و سنگین، و برگهای دراز و متناوب که هر برگ دارای ۲۰ تا ۳۰ برگچه میباش...
-
تمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [قدیمی] ta(e)mr = آبمروارید
-
واژههای همآوا
-
تمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: تُمُور و تُمْران] (زیستشناسی) tamr ۱. خرما.۲. = 〈 تمرهندی〈 تمر هندی: (زیستشناسی)۱. درختی زیبا و شبیه درخت گل ابریشم با گلهای زرد یا سرخرنگ، چوب سخت و سنگین، و برگهای دراز و متناوب که هر برگ دارای ۲۰ تا ۳۰ برگچه میباش...
-
تمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [قدیمی] ta(e)mr = آبمروارید
-
جستوجو در متن
-
انبله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] (زیستشناسی) [قدیمی] 'ambale تمر؛ تمر هندی.
-
صبار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] sobbār تمر هندی؛ انجیر هندی که نوعی کاکتوس است.