کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَرَکَهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ترکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tarke شاخۀ باریک و دراز که تازه از درخت بریده باشند.
-
ترکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ترِکَة] tara(e)ke ۱. هرچیز متروک؛ وامانده.۲. میراث.
-
واژههای همآوا
-
ترکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tarke شاخۀ باریک و دراز که تازه از درخت بریده باشند.
-
ترکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ترِکَة] tara(e)ke ۱. هرچیز متروک؛ وامانده.۲. میراث.
-
جستوجو در متن
-
ترنیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ترینان، تربیان، تریان› [قدیمی] taranyān سبد بزرگی که از ترکههای درخت میبافند.
-
زنبیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زنبیر› zambil سبد؛ سله؛ سبدی که از نی، ترکه، یا برگ درخت خرما بافته شده.
-
لاخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] lāx واحد شمارش چیزهای باریک و دراز مثل مو، ترکه، و شاخۀ درخت: چند لاخ مو، چند لاخ هیزم.
-
شاخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: šāx] šāx ۱. (زیستشناسی) شاخه و ترکهای که از تنۀ درخت میروید.۲. (زیستشناسی) جسمی شبیه استخوان که در سر برخی حیوانات مانند گوسفند، بز، گاو، گوزن، و آهو میروید.۳. [قدیمی] چاک.۴. [قدیمی، مجاز] پاره؛ حصه؛ قطعه.۵. [قدیمی] ظرفی که در آن ش...