کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَخماق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تخماق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] toxmāq تکۀ چوب سنگین دستهدار که با آن کلوخ یا چیز دیگر میکوبند؛ کلوخکوب.
-
واژههای همآوا
-
تخماق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] toxmāq تکۀ چوب سنگین دستهدار که با آن کلوخ یا چیز دیگر میکوبند؛ کلوخکوب.
-
جستوجو در متن
-
پاده سنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pādesang تخماق؛ کلوخکوب.
-
کلوخ کوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (کشاورزی) koluxkub وسیلهای چوبی شبیه تخماق برای کوبیدن و نرم کردن کلوخ.
-
پادنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ پاملخ] ‹پادنگه، دنگ› pādang ۱. چوبی شبیه تخماق در دستگاه برنجکوبی که آن را با پا حرکت میدهند و شلتوک را با آن میکوبند تا برنج از پوست جدا شود.۲. نوعی ساعت که پاندول آن شبیه پادنگ است.