کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تو رفتگی در دیوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سه تو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سهتوی› [قدیمی] setu ۱. (موسیقی) = سهتار۲. (صفت) ‹ستو› مسکوک مسی که روی آن آبطلا یا نقره داده باشند؛ پول قلب.
-
جستوجو در متن
-
شلکک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شلکه› [قدیمی] šelkak ناودان؛ سوراخ راهآب در زیر دیوار.
-
دیوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: divār] ‹دیوال› divār آنچه از خشت و گل یا سنگ یا آجر یا چیز دیگر در کنارۀ زمین یا چهار سمت خانه یا حیاط درست کنند و جایی را با آن محصور سازند.
-
جرز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) jerz ۱. پایهای چهارگوش از سنگ یا آجر که در فواصل معیّن ساخته میشود و بین آنها دیوار قرار میگیرد.۲. دیوار.۳. پایۀ ساختمان.
-
افریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [جمع: اَفاریز] [قدیمی] 'efriz ۱. کرانۀ دیوار که برآمده باشد.۲. آنچه از دیوار برآمده باشد.۳. سنگی که در کنار دیوار یا پایه قرار بدهند.۴. خانۀ ساختهشده از آجر و گچ.
-
توخچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tuxče جایی که در دیوار برای گذاشتن چیزی درست کنند؛ طاقچه.
-
طاقچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی، مصغرِ طاق] tāqče فرورفتگی در دیوار برای گذاشتن اشیا؛ طاق.
-
بادگیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) bādgir ۱. مجرای باد در دیوار یا بام خانه؛ راهی که برای جریان هوا در سقف یا میان دیوار اتاق درست کنند؛ بادخن؛ بادغر.۲. حلقۀ فلزی مشبک روی سماور یا سر قلیان.۳. (صفت فاعلی) خانه یا زمینی که در معرضِ وزش باد باشد.
-
اشکاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] 'eškāf قفسهای دردار داخل دیوار، برای قرار دادن ظرف، پوشاک، کتاب، یا چیزهای دیگر در آن.
-
آینه بندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) 'āy[e]nebandān عمل بستن آیینههای بسیار بر در و دیوار خانه یا جای دیگر هنگام جشن و شادمانی.
-
گچ بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) gačbor استاد بنّا که با گچ در روی دیوار یا سقف نقشونگار بسازد.
-
گیلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گیلوی، گیلویی› [قدیمی] gilu قسمت بالای دیوار در زیر سقف که بر آن نقاشی و گچبری کنند.
-
تنبوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tambuše لولۀ سفالی کوتاه که در زیر زمین یا میان دیوار برای ساختن راهآب به کار میرود.
-
جاچراغی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) jāčerāqi ۱. جایی یا چیزی که چراغ روی آن بگذارند.۲. جایی در دیوار برای گذاشتن چراغ.