کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توپ بازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [انگلیسی: out] (ورزش) 'o[w]t در فوتبال، خارج شدن توپ از خطوط میدان بازی.
-
راکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: raquette، مٲخوذ از عربی: راحَة] (ورزش) rāket وسیلهای که در بازی تنیس و پینگپونگ بهدست میگیرند و با آن به توپ ضربه میزنند.
-
اسکواش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: squsah] (ورزش) 'eskuāš نوعی بازی شبیه تنیس که با توپ و راکت در یک چهاردیواری به عرض ۵/۱۸ و طول ۳۲ صورت میگیرد.
-
هندبال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: handball] (ورزش) handball نوعی ورزش که با دست بازی میشود و در زمینی بهمساحت ۶۵ × ۱۱۰ متر بین دو دستۀ ۱۱ نفری بهوسیلۀ توپ چرمی بزرگ صورت میگیرد.
-
پنالتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: penalty] penālti ۱. جزا.۲. (ورزش) در فوتبال، نقض عمدی مقررات بازی از طرف مدافعان دروازه. هرگاه در داخل محوطۀ ۱۸ قدم یا منطقۀ پنالتی خطایی صورت بگیرد داور دستور میدهد توپ را در نقطۀ پنالتی بکارند و یک تن از دستۀ مقابل توپ را به داخل د...
-
برد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مقابلِ باخت] bord ۱. بردن؛ برنده شدن در بازی.۲. (اسم) [مجاز] سود؛ نفع.۳. (اسم) آنچه در قمار از کسی میبرند.۴. (اسم) مسافتی که گلوله پس از خارج شدن از لولۀ توپ یا تفنگ طی میکند.۵. (بن ماضیِ بردن) = بردن
-
تنیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: tennis] (ورزش) tenis ورزشی دونفره یا چهارنفره که با راکت و توپی کوچک در زمینی تقریباً به عرض ۸ متر و طول ۲۴ متر با پردهای توری در وسط آن انجام میشود. Δ این بازی نخستینبار در سال ۱۸۷۳ میلادی متداول شد.〈 تنیس روی میز: (ورز...
-
سرویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: service] servis ۱. فعالیتی که به منظور رفع نیازهای دیگران انجام میشود.۲. (اسم) تشکیلات مجری امور اجتماعی، سیاسی، اداری، و امثال آنها: سرویس خبری، سرویس پستی، سرویس اداری.۳. (اسم) خودرویی که در ساعت معینی آمادۀ جابهجا کردن اعضا...