کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تؤدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
توده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تود› tude ۱. تل؛ پشته.۲. هرچیزی که روی هم ریخته و کوت کرده باشند: تودۀ هیزم، تودۀ غله، تودۀ خاکستر.۳. عامه و انبوه مردم.
-
ریگ توده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) rigtude = ریگپشته
-
توده شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) tudešenāsi شناختن تودۀ مردم؛ علم به عادات و آدابورسوم تودۀ مردم و افسانهها و ترانههای محلی؛ فولکلور.
-
جستوجو در متن
-
جمهره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: جمهرَة] [قدیمی] jamhare ریگتوده؛ تودۀ ریگ.
-
تود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tud = توده
-
کرس
فرهنگ فارسی عمید
[عربی، جمع: اکراس] [قدیمی] kers ۱. اصل.۲. گروه؛ تودۀ چیزی.۳. تودۀ سرگین.
-
بلوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] boluk توده؛ دسته.
-
کومه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کومَة] kume تودۀ خاک.
-
پادرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ﭘﻬلوی: pātrarm] [قدیمی] pādram تودۀ مردم؛ رعیت.
-
درزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] darze پشته و تودۀ چیزی.
-
سحابی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] (نجوم) [قدیمی] sahābi تودۀ ابر مانند.
-
لخته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) laxte تودۀ سفت و لزج خون.
-
جمهور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: جماهیر] [قدیمی] jomhur گروه مردم؛ جماعت مردم؛ توده.
-
امنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آمنه› [قدیمی] 'am[a]ne تودۀ هیزم؛ پشتۀ هیزم؛ پشتواره.