کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توانگر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اغنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اغناء] [قدیمی] 'eqnā بینیاز کردن؛ توانگر ساختن.
-
توسیع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تَوسیع] [قدیمی] to[w]si' ۱. وسعت دادن؛ فراخ گردانیدن؛ گشاد کردن.۲. توانگر ساختن و فراخروزی کردن.
-
خبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَخبار] xabar ۱. مطلبی دربارۀ یک رویداد جدید.۲. (اسم مصدر) آگاهی.۳. حدیث.۴. [مجاز] حادثه؛ رویداد.۵. (ادبی)= گزاره〈 خبر دادن: (مصدر متعدی) اطلاع دادن.〈 خبر داشتن: (مصدر لازم) اطلاع داشتن؛ مطلع بودن.〈 خبر شدن: (مصدر لاز...
-
داغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: dāk] dāq ۱. [عامیانه] بسیارگرم؛ سوزان.۲. [مجاز] جالب؛ هیجانانگیز.۳. (اسم) [مجاز] نشانه.۴. (اسم) [مجاز] غم و اندوه و درد و رنج که از مرگ عزیزی به انسان دست دهد: ◻︎ ای خضر غیر داغ عزیزان و دوستان / حاصل تو را ز زندگی جاودانه چیست؟ (صائب:...