کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
توانستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
توانستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی، مصدر لازم) [پهلوی: tuvān(i)stan] ‹تانستن› tavānestan از عهدۀ انجام دادن کاری برآمدن؛ قدرت بر کاری داشتن؛ توانا بودن؛ توانایی داشتن؛ یارستن.
-
جستوجو در متن
-
تانستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] tānestan = توانستن
-
استطاعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استطاعة] 'estetā'at ۱. توانایی داشتن؛ توانستن.۲. سرمایه داشتن.۳. (فقه) قدرت و توانایی داشتن برای انجام بعضی احکام شرعی.
-
یارستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم، مصدر متعدی) [قدیمی] yārestan از عهده برآمدن؛ توانستن؛ یارایی داشتن: ◻︎ خرد را و جان را که داند ستود؟ / وگر من ستایم که یارد شنود؟ (فردوسی: ۱/۵).
-
قدرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: قدرة] qodrat ۱. توانستن؛ توانایی داشتن؛ توانایی انجام دادن کاری یا ترک آن.۲. توانایی؛ نیرو.۳. سلطه؛ نفوذ فرمان.〈 قدرت داشتن: (مصدر لازم) نیرو و توانایی داشتن.〈 قدرت کردن: (مصدر لازم) قدرت و توانایی نشان دادن.〈 قدرت نم...
-
دانستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: dānistan] dānestan ۱. دانایی و آگاهی داشتن.۲. گمان کردن؛ پنداشتن؛ به حساب آوردن: ◻︎ گر از پیوند او فخریت نبوَد / چنین دانم که هم عاری نباشد (انوری: ۸۲۰).۳. [قدیمی] تشخیص دادن: ◻︎ شب و روز در بحر سودا و سوز / ندانند زآشفتگی شب ز ر...
-
یاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) yāri ۱. کمک.۲. [قدیمی] دوستی؛ همدمی؛ همراهی.〈 یاری جستن: (مصدر لازم) = 〈 یاری خواستن〈 یاری خواستن: (مصدر لازم، مصدر متعدی)۱. کمک خواستن؛ مدد خواستن.۲. استفاده کردن.〈 یاری دادن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) کمک کردن.〈 ی...