کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تهمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تهمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تهمة، جمع: تُهَم و تُهَمات] tohmat ۱. بدگمانی.۲. گمان بد؛ افترا.۳. (اسم) آنچه کسی به آن متهم شود.
-
جستوجو در متن
-
شاخچه بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] šāxčebandi تهمتبندی؛ تهمتسازی؛ بهتان.
-
شاخچه بند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) šāxčeband ویژگی آنکه به دیگری افترا و تهمت ببندد؛ تهمتبند.
-
ظنت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ظِنَّة] [قدیمی] zennat تهمت.
-
تبرئه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تبرِئَة] tabra(e)'e پاک کردن از تهمت.
-
شاخچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ شاخ] [قدیمی] šāxče ۱. شاخ کوچک؛ شاخک.۲. تهمت؛ افترا.〈 شاخچه بستن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] تهمت بستن؛ افترا و تهمت زدن.
-
افک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'efk ۱. دروغ.۲. تهمت.
-
مبرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مبرٲ] mobarrā کسی که پاک از تهمت است؛ تبرئهشده.
-
فرابافتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] farābāftan تهمت و افترا زدن.
-
مفتری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] moftari کسی که به دیگری افترا ببندد؛ تهمتزننده.
-
بهتان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] bohtān ۱. دروغ.۲. افترا؛ تهمت.
-
متهم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mottaham کسی که به او تهمت زده شده؛ کسی که کار بدی به او نسبت داده شده.
-
افترا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: افتراء] 'efterā تهمت زدن؛ به دروغ نسبت خیانت یا گناه به کسی دادن.
-
اتهام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ettehām گمان بد دربارۀ کسی بردن؛ به کسی گناهی نسبت دادن؛ تهمت زدن؛ افترا زدن.