کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنگ تنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پاچپله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پاچیله، پاچله› [قدیمی] pāčaple = پاافزار: ◻︎ برون کش پای از این پاچپلهٴ تنگ / که کفش تنگ دارد پای را لَنگ (نظامی۳: ۳۳۷).
-
ضغط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] zaqt ۱. فشردن؛ فشار دادن؛ در هم فشردن.۲. کوفتن.۳. تنگ کردن.۴. تنگ گرفتن بر کسی.
-
کوفجان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kufjān ۱. قفس.۲. جای تنگ.
-
زقاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] zoqāq کوچه؛ کوچۀ تنگ.
-
کراز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] korāz ۱. تنگ.۲. کوزۀ آب.
-
کوتار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kutār کوچۀ تنگ و سرپوشیده؛ ساباط؛ دالان.
-
هلفدونی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹هولدان، هولدانی› [عامیانه] holofduni زندان تنگ و تاریک؛ سیاهچال.
-
تنگنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تنگنای› tangnā ۱. [مجاز] سختی.۲. [مجاز] فشار: ◻︎ خون خوری در چارمیخ تنگنا / در میان حبس و انجاس و عنا (مولوی: ۳۳۹).۳. [قدیمی] راه تنگ.۴. [قدیمی] تنگی: ◻︎ در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب / یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود (حافظ: ۴۵۸).۵. [قدیمی] جای ت...
-
کوچه پس کوچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kučepaskuče کوچههای تنگ یکی پس از دیگری؛ کوچۀ باریک.
-
مضایقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی:مضایَقَة] ‹مضایقت› mozāyeqe بر کسی تنگ گرفتن و سختگیری کردن.
-
قلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غولک، غوله، غله› qollak ظرفی با سوراخ تنگ که در آن پول پسانداز میکنند.
-
کیماک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kimāk نوار پهنی که بر بالای بار اسب و خر میبستند؛ تنگ.
-
غرابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹قرابه› qarābe شیشۀ بزرگی که دهانۀ آن تنگ و شکمش فراخ باشد.
-
زیرتنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ زبرتنگ] [قدیمی] zirtang تنگ زیرین اسب؛ تنگی که بر زیر زین اسب ببندند.
-
زبرتنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] ze(a)bartang تنگ دوم زین اسب؛ تنگی که به زین اسب میبندند.