کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنظیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنظیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tanzim ۱. نظم دادن.۲. مرتب کردن کارها.۳. به رشته کشیدن جواهر.۴. به نظموترتیب درآوردن سخن.
-
جستوجو در متن
-
آفتامات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] ‹آفتومات› (برق) 'āftāmāt دستگاه خودکار تنظیمکنندۀ جریان برق در موتور اتومبیل که برق را بین دینام و باتری به جریان میاندازد و ولتاژ را در مدارهای دینام و باتری تنظیم میکند.
-
رگلاتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: régulateur] reglātor ۱. ابزاری که به منظور تنظیم فشار گاز بر روی کپسولهای گاز نصب میشود.۲. هر نوع ابزار تنظیمکننده در ماشین.
-
فرم بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی. فارسی] formband کارگر چاپخانه که فرم مطالب را تنظیم کرده و برای چاپ آماده میکند.
-
شماطه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [روسی. فارسی] šammātedār ویژگی ساعتی که با تنظیم در یک زمان خاص زنگ میزند.
-
میزانسن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: mise en scène] (هنر) mizānsen در سینما و تئاتر، تنظیم صحنه و امور فنی و هنری یک نمایشنامه.
-
رئوستا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: rhéostat] re'ostā وسیلهای دارای مقاومت برقی قابل تغییر برای تنظیم کار وسایل برقی.
-
رگلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: réglette] reglet قطعههای فلزی به ابعاد مختلف که در چاپخانه برای تنظیم فاصلههای سطور به کار میرود.
-
تیروکسین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: thyroxine] (زیستشناسی) tiroksin هورمونی حاوی ید که از تیروئید ترشح میشود و سوختوساز بدن را تنظیم میکند.
-
کامپیوتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: computer] kāmpiyo(u)ter دستگاهی الکترونیکی دارای حافظهای با حجم زیاد برای ذخیرهسازی و پردازش سریع اطلاعات، انجام محاسبات، تنظیم، و کنترل ماشینآلات؛ رایانه.
-
کمپوزیسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: composition] kompozisiyo(u)n ۱. تنظیم نور، زاویۀ دروبین، و مکان شخص یا شیء هنگام عکاسی، فیلمبرداری، یا نقاشی؛ ترکیببندی.۲. (موسیقی) آهنگسازی.
-
دیژیتالین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: digitaline] (زیستشناسی) dižitālin مادۀ سمی متبلور که از برگهای گل انگشتانه گرفته میشود و در بیماریهای قلبی برای تقویت و تنظیم کار قلب به کارمیرود.
-
نمایش نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (تئاتر) na(e,o)māyešnāme نوشتهای که در آن داستانی برای بازی کردن در تئاتر تنظیم شده باشد و هنرپیشگان از روی آن نوشته حرف بزنند و نقش خود را بازی کنند؛ پیِس.
-
ولوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: volume] volo(u)m ۱. میزان صدا در هر سیستم صوتی.۲. دکمه یا پیچی که با آن صدای سیستم صوتی را تنظیم میکنند.