کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تندآب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تنداب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹تندآب› tondāb ۱. (زمینشناسی) آن قسمت از رودخانه که به علت شیب زیاد، جریان آب تندتر از قسمتهای دیگر است.۲. (شیمی) [قدیمی] = تیزاب۳. [قدیمی] آبی که با سرعت و فشار زیاد در روی زمین جاری باشد.
-
واژههای همآوا
-
تنداب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹تندآب› tondāb ۱. (زمینشناسی) آن قسمت از رودخانه که به علت شیب زیاد، جریان آب تندتر از قسمتهای دیگر است.۲. (شیمی) [قدیمی] = تیزاب۳. [قدیمی] آبی که با سرعت و فشار زیاد در روی زمین جاری باشد.
-
جستوجو در متن
-
سیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سَیل، جمع: سُیُول] seyl آب فراوان که در اثر بارانهای زیاد و شدید یا خراب شدن سد در روی زمین جاری شود؛ سیلاب؛ تنداب.
-
تیزاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (شیمی) tizāb مایعی بیرنگ و تندبو که فلزات را (غیر از طلا و برخی فلزات کمیاب دیگر) حل میکند. در طب و صنعت به کار میرود. استنشاق بخار آن خطرناک است؛ تندآب؛ اسیدنیتریک؛ اسیدازتیک؛ جوهر شوره.〈 تیزاب سلطانی: (شیمی) مخلوط اسیدنیتریک و اسیدکلر...