کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تملق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تملق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tamalloq چربزبانی کردن؛ چاپلوسی و اظهار فروتنی و محبت کردن.
-
جستوجو در متن
-
مجیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی، مُمالِ مجاز] majiz تملق؛ چاپلوسی.
-
ملق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] malaq تملق؛ چاپلوسی.
-
موس موس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عامیانه] musmus تملق؛ چاپلوسی.
-
تبصبص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tabasbos تملق؛ چاپلوسی.
-
متملقانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی.فارسی] mote(a)malleqāne از روی تملق و چاپلوسی؛ مانند متملقان.
-
چاپلوسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) čāplusi چربزبانی؛ تملق.
-
دم لابه کنان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) [قدیمی، مجاز] domlābekonān همراه با تملق و چاپلوسی.
-
زبان بازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عامیانه، مجاز] zābānbāzi تملق؛ چاپلوسی؛ چربزبانی.
-
آشمالی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āšmāli تملق؛ چاپلوسی؛ چربزبانی؛ خوشامدگویی.
-
گربه شانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹گربهشانگی› [قدیمی، مجاز] gorbešāni ۱. حیلهگری؛ مکاری.۲. تملقگویی.
-
تصلف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasallof ۱. تملق گفتن؛ چاپلوسی کردن.۲. لاف زدن.
-
دم لابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] domlābe دم جنباندن سگ برای اظهار چاپلوسی و تملق.
-
خوش خدمتی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [فارسی. عربی. فارسی] xošxedmāti ۱. خوب خدمت کردن.۲. [عامیانه، مجاز] انجام دادن کارهای کسی با تملق و چاپلوسی.