کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمایل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمایل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tamāyol ۱. اظهار میلورغبت کردن.۲. به طرفی یا به چیزی مایل شدن؛ به یکسو کج شدن.
-
جستوجو در متن
-
گرایستگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] ge(a)rāyestegi گرایش داشتن؛ تمایل.
-
هم گرای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) hamge(a)rāy آنکه با دیگری بر یک گرایش و قصد و تمایل باشد.
-
یک راست
فرهنگ فارسی عمید
(قید) yekrāst مستقیم و بدون تمایل به اینطرف و آنطرف.
-
میلان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] mayalān ۱. مایل شدن.۲. تمایل و گرایش به چیزی.
-
گرایش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹گراهش› gerāyeš ۱. قصد؛ آهنگ.۲. تمایل؛ میل و رغبت.
-
باطنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به باطن) [عربی. فارسی] bāteni ۱. مربوط به باطن: تمایل باطنی.۲. پیرو باطنیه.
-
آرزو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: ārzōk] 'ārezu ۱. امید.۲. چشمداشت. ۳ آرمان.۴. خواهش؛ درخواست.۵. کام.۶. هوس؛ اشتها.۷. تمایل.
-
ارتجاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ertejā' ۱. بازگشتن به حال اول؛ برگشتن.۲. [مجاز] ضدیت و مخالفت با تجدد جامعه و تمایل به اوضاع قدیمی.
-
میل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مَیل، جمعِ امیال] meyl ۱. خواست؛ تمایل؛ رغبت.۲. اشتها.۳. [قدیمی] محبت.۴. [قدیمی] خمیدن؛ برگردیدن؛ یکسو شدن.۵. [قدیمی] انحراف.
-
نورگرایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] (زیستشناسی) nurge(a)rāyi ۱. گرایش بهطرف نور.۲. تمایل اعضای گیاهان در جهت تابش نور.
-
هیدروفیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: hydrophile] hidrofil ۱. (شیمی) مادهای که تمایل زیادی به جذب آب دارد؛ آبدوست.۲. (زیستشناسی) ویژگی گیاهانی مانند برنج که فقط در آب میتوانند رشد و نمو کنند.
-
میلیتاریسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: militarisme] (سیاسی) militārism ۱. نظام مبتنی بر تسلط و نفوذ نیروهای نظامی در ادارۀ کشور؛ ارتشسالاری.۲. تمایل به استفاده از نیروهای نظامی برای نیل به اهداف سیاسی.
-
رآکسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: réaction] re'āksiyon ۱. واکنش؛ عکسالعمل.۲. (شیمی) تغییر حالت یک جسم در نتیجۀ تٲثیر جسم دیگر در آن.۳. (سیاسی) ارتجاع و تمایل به اوضاع کهنه و قدیم؛ مخالفت با تجدد.