کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمام قرمز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تمام اندام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] tamām[']andām ۱. فربه.۲. خوشاندام؛ کسی که اندام زیبا و بیعیب دارد.
-
تمام عیار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] tamām'ayār زروسیم که عیار آن کامل باشد؛ بیغش؛ خالص.
-
جستوجو در متن
-
لعلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به لعل) [معرب. فارسی] ‹لعلین› [قدیمی] la'li ۱. قرمز؛ لعلفام.۲. (حاصل مصدر) قرمز بودن.
-
قرمزی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به قرمز) [سنسکریت. فارسی] qermezi هرچه با رنگ قرمز رنگ شده باشد؛ سرخرنگ.
-
قرمز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [سنسکریت] qermez ۱. رنگ سرخ.۲. (زیستشناسی) = قرمزدانه
-
فلفل فرنگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. مٲخوذ از فرانسوی. فارسی] (زیستشناسی) felfelfarangi = فلفل 〈 فلفل قرمز
-
هماتیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: hématite] (زمینشناسی) hematit از فراوانترین کانیهای آهندار که به رنگ قرمز است.
-
گلبول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: globule] ‹گلوبول› (زیستشناسی) gol[o]bul سلولهای تشکیلدهندۀ خون که به دو گونۀ سفید و قرمز تقسیم میشوند؛ گویچه.
-
عنابی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به عناب) [عربی. فارسی] 'annābi بهرنگ عناب؛ قرمز تیره؛ مایل به قهوهای: لباس عنابی پوشیده بود.
-
شاه توت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) šāhtut درختی با برگهایی دندانهدار و شبیه قلب و میوهای قرمز یا سیاهرنگ شبیه توت.
-
شته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) šate حشرهای ریز با انواع مختلف سیاه، خاکستری، سبز، و قرمز که آفت گیاهان است و از شیرۀ آنها تغذیه میکند.
-
سیاه زخم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) siyāhzaxm بیماری واگیردار و مشترک میان انسان و دام با علائمی نظیر زخمهای قرمز و سیاه و تب؛ شاربن.
-
مسی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به مس) mesi ۱. به رنگ مس؛ زرد مایل به قرمز.۲. تهیهشده از مس.
-
پیغو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) piqu پرندهای شکاری از تیرۀ باز با بالهای سفید، نوک سیاه و چشمهای قهوهای مایل به قرمز.