کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلفظ کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تجوید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] tajvid ۱. فن درست ادا کردن حروف و کلمات در تلاوت قرآن.۳. (اسم مصدر) درست ادا کردن حروف و کلمات، مانندِ تلفظ فصحای عرب.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] نیکو کردن؛ سره کردن؛ کاری را نیک کردن.
-
ابدال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ebdāl ۱. قرار دادن چیزی به جای چیز دیگر؛ بدل کردن؛ عوض کردن.۲. (زبانشناسی) عوض شدن حرفی با حرف دیگر به دلیل ساده شدن تلفظ.
-
تشدید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašdid ۱. سخت کردن.۲. استوار کردن.۳. قوی کردن.۴. مشدد ساختن کلمه.۵. (اسم) علامتی به شکل «ــّـ» و مانند دندانۀ «ﺳ » که بالای حرفی گذاشته شود تا آن حرف مشدد تلفظ شود.
-
عنعنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عنعنَة] 'an'ane ۱. همزه را مانند عین تلفظ کردن چنانکه بهجای «اَنَّ» «عَنَّ» تلفظ کنند.۲. کلمۀ «عنفلان» را در روایت تکرار کردن؛ نقل حدیث یا روایت از قول چند تن به ترتیب، چنانکه گویند روایت کرد فلان از فلان.۳. شرح و بیان ...
-
تخفیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taxfif ۱. سبک کردن.۲. کاستن.۳. (ادبی) در دستور زبان، مختصر ساختن کلمه با کم کردن یکی از حروف یا حذف تشدید برای سهولت تلفظ یا ضرورت شعر، مثل «گاه» و «گه»، «کلاه» و «کُلَه»، «اگر» و «ار».
-
ادا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اداء] 'adā ۱. بهجا آوردن؛ گزاردن؛ انجام دادن؛ ادای فریضه.۲. پرداختن: ادای دِین.۳. بیان کردن: ادای تلفظ صحیح.۴. ناز؛ کرشمه؛ غمزه؛ عشوه.۵. تقلید و حالتی ساختگی برای جلب توجه.۶. (صفت) [مقابلِ قضا] (فقه) ویژگی عبادتی که در وقت مناس...