کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلفظ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تلفظ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] talaffoz سخن گفتن؛ بیان کردن؛ ادا کردن لفظ.
-
جستوجو در متن
-
ملفوظ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] malfuz ویژگی کلمهای که تلفظ میشود؛ قابلِتلفظ.
-
هش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت، شبهجمله) [قدیمی] hoš برای متوقف ساختن چاروا تلفظ میکند.
-
ضمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ضمَّة] (ادبی) zamme از حرکات یا اِعراب حروف که در موقع تلفظ آن لبها جمع میشود؛ پیش.
-
آخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) 'āx کلمۀ افسوس که هنگام احساس درد و رنج یا اظهار تٲسف تلفظ میکنند؛ آه؛ وای.
-
انگریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی، مٲخوذ از پرتغالی] 'engariz انگلیس. Δ تلفظ دیگر از نام انگلیس که در هندوستان از زبان پرتغالی گرفته شده و بعد در بعضی کشورهای اسلامی هم متداول شده.
-
لثغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: لثغَة، مؤنث: لثغاء] [قدیمی] losqe شکستگی و گرفتگی زبان بهطوریکه حرف «س» را «ٍث» و «ر» را «غ» تلفظ کنند.
-
ابدال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ebdāl ۱. قرار دادن چیزی به جای چیز دیگر؛ بدل کردن؛ عوض کردن.۲. (زبانشناسی) عوض شدن حرفی با حرف دیگر به دلیل ساده شدن تلفظ.
-
کخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کخکخ› kex تلخ؛ بدمزه. Δ بیشتر در موقعی که بخواهند چیزی را از دست کودک بگیرند که نخورد تلفظ میشود.
-
لهجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: لهجَة] lahje ۱. طرز سخن گفتن و تلفظ.۲. [قدیمی] زبان و لغتی که انسان با آن سخن میگوید؛ زبان.
-
ثقیل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] saqil ۱. گران؛ سنگین.۲. [مجاز] ویژگی کلمهای که تلفظ آن دشوار باشد.۳. [قدیمی، مجاز] ویژگی کسی که صحبت او را ناخوش دارند.
-
فتحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فتحَة] (ادبی) fathe ۱. حرکتی از حروف که هنگام تلفظ آن دهان گشوده میشود؛ زِبَر.۲. نشانۀ این حرکت که در روی حرف گذاشته میشود.
-
عنعنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عنعنَة] 'an'ane ۱. همزه را مانند عین تلفظ کردن چنانکه بهجای «اَنَّ» «عَنَّ» تلفظ کنند.۲. کلمۀ «عنفلان» را در روایت تکرار کردن؛ نقل حدیث یا روایت از قول چند تن به ترتیب، چنانکه گویند روایت کرد فلان از فلان.۳. شرح و بیان ...
-
تنوین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (ادبی) tanvin در دستور زبان عربی، دو فتحه، دو کسره، و دو ضمه که در آخر برخی کلمات عربی درمیآید و با صدای ـَن، ـِن، و ـُن تلفظ میشود: عالماً، عامداً، واقعاً. Δ تنوین مخصوص کلمات عربی است و اگر کلمۀ فارسی را با تنوین بنویسند یا تلف...