کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: تِلال و تُلُول و اَتلال] (زمینشناسی) tal[l] تودۀ بزرگ خاک یا شن؛ تپه؛ پشته.
-
واژههای مشابه
-
آب تل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] (جغرافیا) 'ābtal تل یا پشتهای از سنگ و شن که در ته دریا یا رودخانه واقع شده و برای کشتیها خطرناک است.
-
واژههای همآوا
-
طل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طلّ] [قدیمی] tal[l] باران نرم و اندک با قطرههای ریز.
-
جستوجو در متن
-
اتلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ تَلّ] [قدیمی] 'atlāl = تل
-
تلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ تَلّ] (زمینشناسی) [قدیمی] telāl = تل
-
آکام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعالجمعِ اَکَمَه] [قدیمی] 'ākām تلها؛ تپهها؛ پشتهها.
-
کتل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] kotal پشته؛ تل؛ تپۀ بلند.
-
پرندک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برندک› [قدیمی] parandak تپه؛ پشته؛ تل.
-
یفاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] yafā' تل؛ پشته؛ زمین بلند.
-
برندک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پرندک، بردنگ، بردک› [قدیمی] barandak تپه؛ پشته؛ تل؛ کوه کوچک.
-
گریوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: grīv] ‹ریوه› [قدیمی] garive تل؛ پشته؛ تپه؛ گردونۀ کوه: ◻︎ خری بر گریوه ز سرما بمرد / که از کاهلی جامه با خود نبرد (نظامی۵: ۸۱۸).
-
پشته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pošte ۱. باری که آن را به پشت بتوان برداشت؛ پشتواره؛ کولهبار.۲.تل؛ تپه.۳. فاصلۀ میان دو چاه؛ قنات.