کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقلید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقلید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taqlid ۱. از روی کار دیگری کاری انجام دادن.۲. (فقه) در امور شرعی و عبادات از مجتهدی پیروی کردن.۳. [قدیمی] گردنبند به گردن انداختن.۴. [قدیمی] کاری به عهدۀ کسی انداختن.
-
جستوجو در متن
-
مقلد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] moqalled کسی که از دیگری تقلید کند؛ کسی که قول و عمل کس دیگر را تقلید و پیروی کند.
-
تاسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'assi پیروی کردن؛ اقتدا کردن؛ تقلید کردن.
-
مقلد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] (فقه) moqallad عالم و پیشوای مذهبی که مردم از او تقلید و پیروی کنند.
-
نظیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: نَظیرَة، جمع: نظائر] nazire اثری که در تقلید از اثر شاعر یا نویسندۀ دیگری سروده یا نوشته میشود.
-
اقتدا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اقتداء] 'eqtedā ۱. پیروی کردن؛ تقلید کردن از کسی.۲. (فقه) نماز گزاردن پشت سر پیشنماز.
-
محاکات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: محاکاة] [قدیمی] mohākāt ۱. مشابه کسی یا چیزی شدن.۲. حکایت کردن.۳. تقلید کردن.۴. بازگفتن.
-
مستعرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mosta'reb ۱. کسی که از اَعراب تقلید میکند.۲. عجم داخلشده در میان اعراب.
-
مرجع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مرجِع، جمع: مراجع] marja' ۱. چیزی که برای کسب اطلاعات به آن مراجعه میکنند.۲. مجتهد جامعالشرایطی که در زمینۀ امور دینی اطلاعات کامل دارد.۳. [قدیمی] محل بازگشت.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] بازگشتن.〈 مرجع تقلید: عالم روحانی که مردم در ت...
-
رنسانس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ranaissance] rones[s]āns دورانی تاریخی در فاصلۀ قرن ۱۴ تا ۱۶ میلادی که در آن اروپائیان با تقلید از قدما، به احیای مجدد ادبیات، علوم، و فنون خود پرداختند؛ نوزایی.
-
رساله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی:رسالَة، جمع: رسائل و رسالات] resāle ۱. پایاننامه.۲. کتابی که در آن مرجع تقلید، احکام مذهبی را توضیح میدهد.۳. کتاب؛ کتاب کوچک.۴. [قدیمی] نامه.
-
طوطی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹توتی، طوطک، توتک› (زیستشناسی) tuti پرندهای با پرهای سبز و سرخ و منقار خمیده که میتواند بعضی اصوات را تقلید کند: ◻︎ در پس آینه طوطیصفتم داشتهاند / آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم (حافظ: ۷۶۲).
-
ادا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اداء] 'adā ۱. بهجا آوردن؛ گزاردن؛ انجام دادن؛ ادای فریضه.۲. پرداختن: ادای دِین.۳. بیان کردن: ادای تلفظ صحیح.۴. ناز؛ کرشمه؛ غمزه؛ عشوه.۵. تقلید و حالتی ساختگی برای جلب توجه.۶. (صفت) [مقابلِ قضا] (فقه) ویژگی عبادتی که در وقت مناس...
-
ناتورالیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: naturalisme] nātu(o)rālism ۱. (فلسفه) مذهبی فلسفی که معتقد به قدرت محض طبیعت است و وجود خالق را انکار میکند؛ طبیعتگرایی.۲. (ادبی) مکتبی ادبی که بر اساس تقلید از طبیعت بنا شده و معتقد است که هنر و ادبیات باید جنبۀ علمی داشته باشد و ن...