کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقطیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقطیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taqtir ۱. چکاندن؛ قطرهقطره چکانیدن.۲. (شیمی) جدا کردن مادۀ فرّار جسمی از مادۀ غیر فرّار آن بهوسیلۀ حرارت دادن. Δ بسیاری از نوشابههای الکلی از طریق تقطیر بهدست میآید.
-
واژههای همآوا
-
تقتیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqtir ۱. نفقه را بر عیال تنگ گرفتن؛ عیال و اولاد را در تنگی معیشت قرار دادن؛ در دادن نفقه بخیلی کردن.۲. برانگیختن بوی مانند بوی بریانی، گوشت پخته، استخوان، و بخور.
-
جستوجو در متن
-
براندی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: brandy] berāndi نوعی نوشابۀ الکلی قوی که از تقطیر شراب یا تفالۀ انگور تهیه میشود.
-
کنیاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cognac] kon[i]yāk نوعی نوشابۀ الکلی که از تقطیر شراب سفید در بشکههای مخصوص تهیه میشود.
-
مقطر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moqattar ۱. (شیمی) تقطیرشده.۲. [قدیمی] قطرهقطره چکیده.
-
بنزین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: benzine] (شیمی) benzin مایعی بیرنگ، فرّار، قابل اشتعال، و دارای بوی مخصوص که از تقطیر نفت بهدست میآید و برای سوخت موتورها، ماشینها، و کارهای دیگر استعمال میشود.
-
عرق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'araq ۱. (زیستشناسی) مایعی که از غدههای زیر پوست بدن تراوش میکند و مرکب از آب، نمک، اوره، و مواد دیگر است؛ خوی؛ خی.۲. نوعی نوشیدنی الکلی که از تقطیر شراب انگور، سیب، خرما یا کشمش بهدست میآید.۳. هر مایعی که از تقطیر جوشاندۀ بعضی ...
-
قرع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] qar' ۱. (شیمی) دیگی شبیه کدوتنبل در دستگاه تقطیر بههمراه، که مایع در آن جوشانده میشد.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] کوفتن؛ زدن.〈 قرعوانبیق: دستگاهی برای تقطیر مایعات و گرفتن گلاب، عرق، و مانند آن، شامل یک دیگ، لولۀ افقی، و لولهای مار...
-
آب مقطر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] (شیمی) 'ābmoqattar آبی که با دستگاه تقطیر طی فرایند سردکردن بخار آب به دست میآید و خالی از املاح مواد معدنی است. Δ در طب و داروسازی به کار میرود.
-
استون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: acétone] ‹آستون، آستن، استن› (شیمی) 'aseton مایعی بیرنگ، فرّار، و قابل اشتعال که از تقطیر املاح اسیداستیک بهدست میآید و در تهیۀ رنگ و لاک به کار میرود. بسیاری از مواد را در خود حل میکند و به همین دلیل در پاک کردن لاک ناخن از ...
-
اتیلن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: éthylène] (شیمی) 'etilen گازی بیرنگ، با بوی زننده، قابل اشتعال، و دارای شعلۀ بسیار که از تقطیر مواد آلی خصوصاً چربیها بهدست میآید و مادۀ اولیه در تهیۀ بسیاری از پلاستیکهاست.
-
جین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: gin] jin نوعی نوشابۀ الکلی که از تقطیر دانههای تخمیر شدۀ غلات بهدست میآید و با چیزهای خوشبو از قبیل دانۀ سرو کوهی یا ابهل یا پوست نارنج معطر میشود.
-
تاهو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tāhu عرقی که از تقطیر شراب یا کشمش گرفته شود: ◻︎ چشمهٴ خورشید را در ته نشاند / عکس ساقی کرتهٴ تاهو نماند (امیرخسرو: لغتنامه: تاهو).