کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقرب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taqarrob ۱. نزدیکی جستن؛ نزدیک شدن.۲. نزدیک بودن.۳. خویشی و نزدیکی.
-
واژههای همآوا
-
تغرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqarrob ۱. دوری گزیدن؛ دور رفتن.۲. از وطن دور شدن.
-
جستوجو در متن
-
متقرب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motaqarreb دارای تقرب و نزدیکی.
-
قربةالی اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله، قید) [عربی] qorbatan'elallāh برای نزدیکی به خدا؛ محض تقرب به خدا.
-
قربت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: قربَة، جمع: قُرَب و قُرُبات] [قدیمی] qorbat ۱. نزدیکی.۲. نزدیکی در مکان و منزلت.۳. آنچه موجب تقرب به خدا گردد از طاعت، عبادت، و کارهای نیکو.
-
رهبانیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رهبانیّة] ra(o)hbāniy[y]at گوشهنشینی، ترک دنیا، و چشمپوشی از لذتهای آن برای تقرب به خدا، مخصوصاً در مسیحیت.
-
وسیله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وسیلَة، جمع: وَسائِل] ‹وسیلت› vasile ۱. سبب؛ دستاویز.۲. آنچه بهواسطۀ آن به دیگری نزدیکی و تقرب پیدا میکنند.۳. [عامیانه، مجاز] واسطه؛ میانجی.
-
قصد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qasd ۱. آهنگ؛ عزم.۲. منظور؛ مقصود.۳. سوءِ نیت.〈 قصد داشتن: (مصدر متعدی) عزم و آهنگ داشتن.〈 قصد قربت: آهنگ کاری نیکو کردن با نیت تقرب به خدا.〈 قصد کردن: (مصدر لازم) آهنگ کردن؛ عزم کردن: ◻︎ کجا گویم که با این درد جانسوز...