کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفاله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tofāle باقیماندۀ چیزی پس از فشردن و گرفتن آب آن: تفالهٴ چغندر، تفالهٴ سیب.
-
جستوجو در متن
-
تخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tax ۱. تفاله.۲. تفالۀ کنجد.
-
ثفل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] sofl تفاله.
-
بزیشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] ba(o)ziše اردۀ کنجد؛ تفالۀ کنجد.
-
کنجار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کنجال، کنجاره، کنجاله، کنجواره› [قدیمی] konjār تفالۀ روغنگرفتۀ کنجد یا دانۀ دیگر که به عنوان خوراک دام مصرف میشود.
-
هروهل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] harvahal کنجدی که روغن آن را گرفته باشند؛ کنجاره؛ کنجواره؛ تفالۀ کنجد.
-
براندی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: brandy] berāndi نوعی نوشابۀ الکلی قوی که از تقطیر شراب یا تفالۀ انگور تهیه میشود.
-
موم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) mum مادهای زردرنگ که زنبورعسل تولید میکند و از آن برای خود لانه میسازد؛ تفالۀ عسل که پس از تصفیۀ عسل باقی میماند.