کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تغذیه 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: phoque] ‹فوک› (زیستشناسی) fok پستانداری دریایی، شبیه سگ، با بدنی کشیده، پاهای کوتاه و پردهدار، شبیه باله که بیشتر در دریاهای قطبی ساکن است و از جانوران دریایی تغذیه میکند؛ سگ دریایی.
-
لک لک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [اکدی] (زیستشناسی) laklak پرندهای با پاهای بلند، گردن دراز، بالهای بزرگ، و دم کوتاه که روی درختان بلند و جاهای مرتفع لانه میگذارد و از حشرات، موش، و مار تغذیه میکند.〈 لکلک هندی: (زیستشناسی) نوعی لکلک با پرهای زیبا که در مرکز آسیا...
-
جو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) jo[w] ۱. یکی از غلات شبیه گندم که دانههای آن بیشتر به مصرف تغذیۀ چهارپایان میرسد و دارای مواد ازته، مواد چرب، سلولز، فسفر، کلسیم، آهن، و ویتامین B است. از آرد آن نان میپزند و از نظر ارزش غذایی به پای گندم نمیرسد.۲. [مجاز] مقدار...
-
مرغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: morv] (زیستشناسی) morq ۱. جانوری از خانوادۀ ماکیان که برای استفاده از گوشت یا تخمش پرورش مییابد؛ مرغ خانگی.۲. پرنده.〈 مرغ استخوانخوار:۱. عقاب شکاری.۲. هما.〈 مرغ انجیرخوار: (زیستشناسی) پرندهای از راستۀ گنجشکان که انگور و ا...