کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعهد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعهد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'ahhod ۱. عهدهدار شدن؛ کاری به عهده گرفتن.۲. عهد کردن؛ عهدوپیمان بستن.
-
جستوجو در متن
-
بریالذمه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: بریالذّمَّة] bari'ozza(e)mme کسی که تعهد یا وامی ندارد؛ کسی که تعهد خود را انجام داده و یا دین خود را ادا کرده است.
-
پذرفتاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] pa(e)zroftāri ۱. قبول.۲. تعهد.
-
کافل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] kāfel پذیرنده؛ پذیرندۀ تعهد کسی؛ پذرفتار؛ ضامن.
-
پذیرفتکاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] paziroftkāri ۱. قبول.۲. تعهد؛ ضمان.
-
موجلکا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] ‹موچلکا› [قدیمی] mojalkā سند؛ مدرک تعهد؛ برگۀ التزام.
-
پذرفتگاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹پذیرفتاری، پذرفتاری› [قدیمی] pa(e)zroftkāri ۱. قبول؛ پذیرش.۲. تعهد؛ ضمان.
-
پذیرفتاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹پذرفتاری› [قدیمی] paziroftāri ۱. پایندانی؛ تعهد؛ کفالت.۲. فرمانبرداری.
-
پذیره نویسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pazirenevisi نوشتن و امضا کردن سندی برای تعهد پرداخت یک سند مالی.
-
حیاطت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حیاطة] [قدیمی] hiyātat ۱. حفظ کردن؛ نگهداری کردن.۲. تعهد کردن.۳. پاسداری؛ نگهداری.
-
متعهد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَعهّد] mote(a)'ahhed ۱. دارای عهدوپیمان برای انجام وظیفه.۲. کسی که امری را عهدهدار شود؛ دارای تعهد.
-
تضامن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tazāmon ۱. کفیل و ضامن یکدیگر شدن.۲. (اسم) (حقوق) نوعی تعهد و شراکت مالی که هریک از اعضا حق دریافت تمامی طلب و مسئولیت پرداخت تمامی بدهی را داشته باشد.
-
ذمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذمَّة، جمع: ذِمَم] zemme ۱. عهد؛ ضمان؛ پیمان.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] بر عهده گرفتن؛ تعهد داشتن.
-
فرس ماژور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: force majeure] forsmāžor ۱. زور و فشار.۲. (حقوق) حالتی غیر منتظره و اجتنابناپذیر که در آن انجام تعهد امکانپذیر نباشد.