کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعمد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعمد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'ammod از روی عمد و قصد کاری کردن؛ با علم و اراده به کاری اقدام کردن.
-
جستوجو در متن
-
استخدام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estexdām ۱. کسی را برای خدمت خواستن، در برابر پرداخت حقوق معیّن.۲. گماشته شدن به شغلی.۳. (ادبی) در بدیع، آوردن لفظی که با یک کلمه یک معنی و با کلمۀ دیگر معنی دیگری داشته باشد، مانندِ این شعر: من ایستادهام که کنم جان فدا چو شمع...