کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعلق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعلق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'alloq ۱. آویخته شدن؛ درآویختن به چیزی.۲. دلبستگی داشتن به کسی یا چیزی؛ علاقه و پیوستگی داشتن.
-
جستوجو در متن
-
مایتعلق به
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] māyata'allaqobeh آنچه به آن وابسته است؛ آنچه به او تعلق دارد.
-
علقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: علقَة] 'olqe تعلق؛ عشق و محبت؛ دلبستگی.
-
سمپاتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: sympathie] ‹سنپاتی› sampāti ۱. علاقه؛ تعلق خاطر.۲. رابطۀ معنوی.
-
غلات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ غَلَّة] qallāt = غَله〈 غلات اربعه: (فقه) گندم، جو، خرما، و کشمش که زکات به آنها تعلق میگیرد.
-
آن
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) [قدیمی] 'āne تعلق و اختصاص چیزی به کسی را میرساند؛ مالِِ؛ متعلق به: ◻︎ سپهر ستاده زمین آنِ اوست / روان و خرد زیر فرمان اوست (فردوسی: ۳/۲۴۶).〈 از آنِ: = آنِ
-
مخمس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] moxammas ۱. (ادبی) مسمطی که در هر بند آن پنج مصراع باشد.۲. (ریاضی) [قدیمی] پنجگوشه.۳. (صفت) (فقه) ویژگی چیزی که خمس به آن تعلق میگیرد.
-
تلجئه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تلجئَة] [قدیمی] talje'e ۱. کسی را بهاکراه و ستم به کاری واداشتن.۲. چیزی را بهدروغ فروختن.۳. به بعضی از ورثه مالی تعلق دادن و بعضی دیگر را محروم کردن.
-
جلد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] jald ۱. [جمع: اجلاد] چابک؛ چالاک.۲. ویژگی کبوتری که به مکانی تعلق پیدا کرده و در هر حالت به آن مکان بازمیگردد.
-
هرمز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: oharmazd] ‹هرمزد، ارمزد، اورمزد› [قدیمی] hormoz ۱. = اهورامزدا۲. (نجوم) سیارۀ مشتری.۳. روز اول از هرماه خورشیدی.۴. روز پنجشنبه. Δ گفتهاند آن روز به ستارۀ مشتری تعلق دارد.
-
تعرفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تعرفَة] ta'refe ۱. فهرست و سیاهۀ قیمت کالاها.۲. (اقتصاد) صورت مالیات و عوارضی که به کالاها تعلق میگیرد: تعرفهٴ گمرکی.۳. برگ شناسایی.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] شناسایی.۵. (اسم مصدر) [قدیمی] شناساندن.
-
ربض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَرباض] [قدیمی] rabaz ۱. جایگاه گوسفندان؛ پناهگاه گله.۲. محل سکنای قوم.۳. دیوار دور شهر و خانههای اطراف آن.۴. آنچه تعلق به شخص دارد از دارایی و خانه و خانواده.۵. روده؛ امعا.۶. رسن پالان.
-
خارخار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) xārxār ۱. حالت خارش بدن.۲. [مجاز] دلواپسی و اضطرابی که از تعلق خاطر، تمایل، و هوس به چیزی در انسان پیدا میشود؛ دغدغه: ◻︎ از خارخار عشق تو در سینه دارم خارها / هر دم شکفته بر رخم زآن خارها گلزارها (جامی: ۸).
-
بنیچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] boniče ۱. صورت تقسیم مالیات هر دِه.۲. مالیات و عوارضی که به دهقانان یا روستاییان تعلق میگیرد.۳. مالیات، عوارض، یا سرباز که بهطور مقاطعه از دهقانان گرفته میشد. Δ در گذشته مالیات هر روستا را یک قلم معین میکردند و روستاییان مبلغ ...