کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعدادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چندی
فرهنگ فارسی عمید
(قید) čandi ۱. مدتی.۲. تعدادی؛ عدهای.۳. مقداری.
-
پریسکوپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: périscope] (فیزیک) periskop دستگاهی برای دیدن اشیا و مناظری که در خط دید مشخص قرار ندارند، شامل تعدادی آیینه، عدسی، و منشور که با ترتیب ویژهای در درون یک لوله قرار گرفتهاند و بیشتر در زیردریاییها و تانکها کاربرد دارد.
-
جرگه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ja(o)rge ۱. تعدادی از افراد یا اشیا؛ حلقه؛ دسته؛ گروه؛ جرگ.۲. [قدیمی] عدهای سپاهی یا شکارچی که در صحرا شکار را محاصره کنند: ◻︎ چشم او در جرگه دارد آهوی عقل مرا / حد مجنون کی بُوَد داخل شدن در جرگ من (مسیح کاشی: لغتنامه: جرگه).
-
یخ شکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) yaxšekan ۱. لاستیک مخصوص با میخهای فولادی کوتاه که برای حرکت خودرو در جادههای برفی و یخبندان به چرخهای آن وصل میشود.۲. (ورزش) وسیلهای با تعدادی خار در کف آن که به کفش کوهنوردی برای جلوگیری از لغزش متصل میشود.۳. نوعی کشتی با سپرهایی ب...