کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تضاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تضاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tazād[d] ۱. با یکدیگر ضد بودن؛ با هم مخالفت کردن؛ مخالف یکدیگر بودن.۲. ناسازگاری.۳. (ادبی) = متضاد
-
جستوجو در متن
-
منافات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: منافاة] monāfāt ۱. ناسازگاری؛ تضاد.۲. مخالف هم بودن.
-
تباین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tabāyon ۱. جدایی.۲. تفاوت.۳. مخالف هم بودن؛ تضاد.
-
مباینت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مبایَنة] [قدیمی] mobāyenat ۱. جدایی.۲. تضاد.۳. دشمنی؛ خصومت.۴. تفاوت.
-
مقابله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مقابَلَة] moqābele ۱. روبارو شدن.۲. دو چیز را با هم برابر کردن؛ روبهرو کردن.۳. (ادبی) در بدیع، نوعی تضاد که مابین اجزای دو جمله یا دو مصراع کلماتی ضد یکدیگر باشد، مانندِ این شعر: سیاه زنگی هرگز شود سفید به آب / سفید رومی هرگز شود ...
-
داوری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) dāvari ۱. قضاوت و انصاف دربارۀ نزاع و کشمکش و مرافعۀ دو یا چند تن.۲. (ورزش) شغل و عمل داور.۳. شکایت.۴. محاکمه.۵. جدل؛ نزاع.۶. تضاد؛ مخالفت.۷. اختلاف.۸. مغالطه.۹. (اسم) قضیه؛ کار.۱۰. بحث؛ سخن.
-
ابداع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ebdā' ۱. پدید آوردن چیزی نو؛ نو آوردن؛ چیز تازه آوردن.۲. کار تازهای کردن.۳. خلقت؛ آفریدن.۴. (ادبی) در بدیع، آوردن چند صنعت ادبی (مانند جناس، قلب، متضاد، و ردالصدرعلیالعجز) در یک بیت شعر یا عبارت، مانندِ این شعر: جهان گشاد...
-
متضاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَضادّ] mote(a)zād[d] ۱. چیزی که با دیگری مخالف باشد؛ ضد یکدیگر.۲. (اسم مصدر) (ادبی) در بدیع، به کار بردن کلمات ضد یکدیگر در نظم یا نثر، مانندِ این شعر: درد از جهت تو عین داروست / زهر از قبل تو عین تریاک (سعدی۲: ۶۰۵)؛ تضاد؛ مطابقه؛ طبا...