کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصنع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تصنع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasanno' ۱. خودآرایی کردن.۲. خود را بهحالتی متکلفانه وانمود کردن؛ ظاهرسازی کردن.
-
جستوجو در متن
-
انسجام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ensejām ۱. منظم شدن و با هم جور شدن.۲. روان بودن کلام و عاری بودن آن از تعقید و تکلف و تصنع.۳. مستحکم شدن؛ استوار شدن؛ استواری.
-
سهل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: سُهُول] sahl ۱. [مقابلِ صعب] آسان.۲. [عامیانه، مجاز] کماهمیت؛ غیرقابل توجه.۳. (اسم) [مقابلِ حزن] [قدیمی] زمین نرم و هموار.〈 سهل ممتنع: (ادبی)۱. نثر خوب که شنیدنش آسان و گفتنش دشوار باشد.۲. شعر خالی از تصنع که گفتن نظیر آن سخت...
-
صنعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صنعة] san'at ۱. (اقتصاد) عملکرد هریک از مراکز تولیدی اعم از کارخانهها و کارگاهها: صنعت داروسازی.۲. (اسم) (اقتصاد) هریک از شاخههای تولید: صنعت فرش، صنعت سینما.۳. (اسم) پیشه؛ کار.۴. (اسم) (ادبی) در بدیع، هریک از آرایههای لفظی ...