کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصفیه در نقطۀ فروش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تصفیه خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (شیمی) tasfiyexāne جای تصفیه کردن نفت یا مادۀ دیگر؛ پالایشگاه.
-
جستوجو در متن
-
فارنهایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: fahrenheit] (فیزیک) fārenhāyt واحد درجۀ حرارت که در آن نقطۀ انجماد آب ۳۲ و نقطۀ جوش آب ۲۱۲ درجه است. Δ برگرفته از نام دانیل گابریل فارنهایت، (۱۶۸۶ـ۱۷۳۶ میلادی) فیزیکدان آلمانی.
-
سویدا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سوَیداء، مصغرِ سوداء] [قدیمی] soveydā خال یا نقطۀ سیاهی در دل که محل احساسات است.〈 سویدای دل: [قدیمی] = سویدا
-
دست فروش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) dastforuš ۱. کسی که کالایی روی دست میگیرد و در کوچه و بازار برای فروش میگرداند.۲. [مجاز] فروشندۀ دورهگردی که برای فروختن اجناس خود جای خاصی ندارد.
-
فروش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) foruš ۱. [مقابلِ خرید] عمل فروختن چیزی.۲. (بن مضارعِ فروختن) = فَروختن۳. فروشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): کاغذفروش، کتابفروش، کلاهفروش، میوهفروش.
-
آستیگماتیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: astigmatisme] (پزشکی) 'āstigmātism نقصی ناشی از متمرکز شدن پرتوهای نوردر نقطۀ شبکیه و پراکنده شدن آنها که باعث اختلال در بینایی میشود و بهوسیلۀ عینک مخصوص برطرف میشود.
-
پروژکتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: projecteur] po(e)rožektor ۱. وسیلۀ تولید کنندۀ نور که برای انداختن روشنایی بیشتر در روی زمین یا نقطۀ معینی به کار میرود؛ نورافکن.۲. (هنر) دستگاه نمایش فیلم و اسلاید.
-
قهوه چی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. ترکی] qahveči کسی که در قهوهخانه قهوه و چای برای فروش آماده میکند.
-
قهوه خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qahvexāne جایی که در آن قهوه و چای دمکرده برای فروش آماده میشود.
-
جوبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] jo[w]be ۱. میدان.۲. جایی از شهر که آنچه خواربار از خارج میآورند در آنجا به فروش میرسد.
-
پیاله فروشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [یونانی. فارسی] piyāleforuši ۱. عمل پیالهفروش؛ فروش نوشیدنیهای الکلی.۲. (اسم) مکانی که در آن نوشیدنیهای الکلی میفروشند.
-
سوپرمارکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: supermarket] supermārket فروشگاه بزرگ که در آن همهنوع مواد خوراکی و لوازم خانه به فروش میرسد.
-
مزایده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مزایَدَة] mozāyede چیزی را در معرض فروش گذاردن چنانکه هر کسی به قیمت گرانتر بخرد به او فروخته شود.
-
طواف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] tavvāf ١. کسی که چیزی را برای فروش در کوچه و بازار میگرداند؛ کاسب دورهگرد.٢. (صفت) [قدیمی] بسیارطوافکننده.