کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصديق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تصدیق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ تکذیب] tasdiq ۱. به راستی و درستی امری گواهی دادن؛ باور کردن.۲. (اسم) گواهینامه؛ جواز.۳. (منطق) حکم کردن بر تصوری که در ذهن است.
-
جستوجو در متن
-
مصدق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mosaddaq ۱. تصدیقشده؛ گواهیشده.۲. باورکردهشده.
-
مصدق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mosaddeq ۱. تصدیقکننده.۲. باورکننده.
-
نعم
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] [قدیمی] na'am حرف جواب؛ کلمۀ تصدیق و ایجاب؛ بلی؛ آری.
-
ایمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ کفر] 'imān ۱. گرویدن.۲. عقیده داشتن.۳. [مقابلِ کفر] (فقه) تصدیق و عمل به احکام دین یعنی اقرار به لسان و عمل به ارکان.
-
هان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت، شبهجمله) hān ۱. کلمۀ تنبیه که در مقام آگاه ساختن کسی یا تٲکید در امری به کار میرود.۲. [عامیانه] برای تصدیق به کار میرود.۳. [عامیانه] هنگام مخاطب قرار گرفتن در جواب به جای بله گفته میشود.