کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشکيل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تشکیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taškil ۱. چیزی را شکل و صورت دادن.۲. درست کردن؛ ساختن.۳. سازمان دادن.
-
جستوجو در متن
-
کنفدراسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: confédération] konfed[e]rās[i]yon مؤسسه یا نهادی که از چند فدراسیون تشکیل شده.
-
اساسنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'asāsnāme قوانین و شرایطی برای تشکیل شرکت یا حزب.
-
سخت کامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) saxtkāme قسمت جلوی کام که از دو استخوان کامی تشکیل شده است.
-
یونیزاسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: ionisation] (شیمی) yonizāsiyon فرآیند تشکیل یا تجزیه شدن یونها، یونش.
-
آبشامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'ābšāme پردهای که روی احشا و قلب و ششها را پوشانیده و از دو لایۀ نازک تشکیل شده است.
-
ارگانیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: organisme] (زیستشناسی) 'orgānism مجموع اجزا یا اعضایی که جسم یک موجود زنده را تشکیل میدهد.
-
احتفال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ehtefāl محفل تشکیل دادن؛ در یک جا جمع شدن؛ انجمن شدن؛ گرد آمدن گروهی از مردم در مجلس.
-
بافته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) bāfte بههمپیچیده و تابیدهشده؛ چیزی که از تاروپود تشکیل شده؛ پارچه، فرش، و مانندِ آنها.
-
کنسرسیوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: consortium] (اقتصاد) konsersiyom شرکت بزرگی مرکب از چند شرکت دیگر که برای معاملات انحصاری تشکیل شود.
-
ترومبوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: thrombose] (پزشکی) to(e)romboz تشکیل لختۀ خون در قلب یا یکی از رگها و بسته شدن راه خون.
-
فدرالیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fêdêralisme] (سیاسی) federālism نظامی سیاسی که بر طبق آن یک مملکت از اتحاد ایالات مستقل تشکیل میشود.
-
قصبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قصبَة] [منسوخ] qasabe آبادی بزرگی که از چند ده و دهکده تشکیل شده باشد؛ دهستان؛ شهرک.
-
پلیمری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: polymérie] (شیمی) polimeri اجسامی که از اجتماع چند مولکول در یک مولکول تشکیل یافته باشند.