کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشنگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تشنگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) tešnegi تشنه بودن؛ حالت شخص تشنه.
-
جستوجو در متن
-
غله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی:غُلَّة، جمع: غَلَل] [قدیمی] qolle عطش شدید؛ تشنگی سخت؛ سختی تشنگی.
-
نهل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] nahal تشنگی.
-
عطاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (پزشکی) [قدیمی] 'otāš بیماری تشنگی؛ حالتی که انسان هر چه آب میخورد باز احساس تشنگی میکند.
-
العطش
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] 'al'ataš هنگام اظهار تشنگی گفته میشود.
-
عطش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ataš تشنه شدن؛ تشنگی.
-
تشنه کام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] tešnekām کسی که کام او از تشنگی خشک شده باشد؛ بسیارتشنه.
-
ظما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] zama' تشنه شدن؛ عطش؛ تشنگی.
-
محرق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moharreq ۱. سوزاننده.۲. آنچه سبب تشنگی شود.
-
تشنه لب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) tešnelab کسی که لبهایش از تشنگی خشک شده باشد؛ تشنه؛ بسیارتشنه.
-
اوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'ovār ۱. گرما؛ گرمی آتش یا آفتاب.۲. تشنگی.۳. باد جنوب.
-
تعطش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'attoš ۱. اظهار عطش کردن؛ خود را به تشنگی زدن.۲. اظهار اشتیاق کردن به کسی یا چیزی، مانند اشتیاق تشنه به آب.
-
فرونشاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹فرونشانیدن› [مجاز] forunešāndan ۱. تسکین دادن؛ آرام کردن.۲. برطرف کردن تشنگی، گرسنگی، گرما، و مانند آن.۳. خاموش کردن.۴. پایین آوردن از مقام.
-
غلیل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] qalil ۱. آنکه تشنگی شدید دارد؛ تشنه.۲. (اسم) [مجاز] سوزش عشق یا اندوه: ◻︎ غیر فصل و وصل پی بُر از دلیل / لیک پی بردن بننشاند غلیل (مولوی۱: ۷۰۹).