کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشنه جگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لب تشنه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹تشنهلب› labtešne آنکه تشنه است.
-
تشنه کام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] tešnekām کسی که کام او از تشنگی خشک شده باشد؛ بسیارتشنه.
-
تشنه لب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) tešnelab کسی که لبهایش از تشنگی خشک شده باشد؛ تشنه؛ بسیارتشنه.
-
جستوجو در متن
-
آبدندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ābdandān ۱. نوعی انار بیدانه.۲. نوعی گلابی.۳. نوعی حلوا و شیرینی نرم و لطیف: ◻︎ تشنه در آب او نظر میکرد / آبدندانی از جگر میخورد (نظامی۴: ۶۸۸).۴. (صفت) [مجاز] گول؛ سادهلوح: ◻︎ حاسدت با تو اگر نرد عداوت بازد / آبدندانتر از او ک...