کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تشنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (پزشکی) tašannoj ۱. درهمکشیده شدن؛ ترنجیده شدن.۲. کشیده شدن اعضای بدن؛ ترنجیدگی.۳. (پزشکی) انقباضات غیر ارادی عضلات که ناشی از تحریکات غیرعادی مغز است و گاه باعث بیهوشی میشود.
-
جستوجو در متن
-
گزک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gazak ۱. سرما.۲. تشنج.
-
لومینال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: luminal] (پزشکی) [منسوخ] luminal نوعی داروی ضد تشنج و خوابآور. Δ در اصل نام تجاری است.
-
متشنج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَشنّج] mote(a)šannej ۱. دارای تشنج؛ لرزان.۲. دارای هرجومرج و آشوب؛ ناآرام.
-
ذما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذماء] [قدیمی] zemā ۱. بقیۀ روح؛ باقی جان؛ رمق.۲. باقی جان در مذبوح؛ تشنج مذبوح پس از ذبح.
-
صرع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (پزشکی) sar' نوعی بیماری عصبی که با تشنج، احساس درد، خفگی، سستی در اعضای بدن، و حرکات غیرارادی بروز میکند.
-
اورمی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: urémie] (پزشکی) 'uremi بیماریای که بهواسطۀ اختلال عمل کلیهها و زیاد شدن مقدار اورۀ خون تولید میگردد و عوارض آن تهوع، سردرد، بیاشتهایی، خوابآلودگی، کدورت دید، تشنج، و اغما است.
-
کزاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (پزشکی) kozāz ۱. خشکی و درد و سوزشی که در اثر شدت سرما در پوست بدن پیدا میشود.۲. بیماری عفونی ناشی از ورود باکتریهای خاک از طریق جراحت به بدن که باعث انقباض شدید عضلات و تشنج میشود.
-
جند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: گُند] [قدیمی] jond بیضه؛ خایه.〈 جندِ بیدَستَر (بیدست، بادستر): کیسهای غدهمانند در زیر پوست شکم بیدستر (نر و ماده) که در طب قدیم برای رفع تشنج و دردهای عصبی به کار میرفت؛ هزدگند؛ آشبچگان؛ خزمیان.
-
دندان کروچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹دندانغرچه› dandānkoruče ۱. فشرده شدن و ساییده شدن دندانها به یکدیگر و صدا کردن آنها از شدت خشم و غضب یا درد و عذاب.۲. (پزشکی) تشنج در عضلات فک بهسبب درد و مرضی در موقع خواب که باعث بههم سوده شدن دندانها و صدا کردن آنها میشود.
-
تاتوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از لاتینی] ‹داتوره، تاتوله› (زیستشناسی) tāture گیاهی یکساله از تیرۀ بادمجانیان با برگهای درشت، بدبو، و گلهای شیپوری ارغوانی یا سفید که حاوی مادهای سمّی به نام داتورین است و در معالجۀ آسم، تنگینفس، تشنج، و رماتیسم به کار میرود.
-
سرسام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sarsām ۱. (پزشکی) التهاب مغز سر و غشای آن که با تشنج و پریشانحواسی همراه است؛ ورم سر یا دماغ؛ مننژیت.۲. (اسم مصدر) حالت آشفتگی و بیخودی و پریشانحواسی شبیه دیوانگی.
-
سیاکوتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سیاکوتیل› (زیستشناسی) siyākuti درختچهای از تیرۀ گلسرخیان با شاخههای انبوه و خاردار و برگهای سبز تیره که گلهای آن در طب بهعنوان مقوی قلب و ضد تشنج بهصورت دمکرده یا پودر به کار میرود؛ کومار؛ کورچ؛ کویچ؛ مارخ؛ بلک؛ ولک؛ ولیک؛ سرخولیک؛...
-
دروزرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: drosèra] (زیستشناسی) [قدیمی] doruzerā از گیاهان گوشتخوار یا حشرهخوار که دارای ۶ تا ۱۲ برگ پهن با دمبرگ دراز است و در سطح برگها کرکهای چسبناک و بلند وجود دارد و بیشتر در نواحی باتلاقی و نقاط سرد و معتدل و مرطوب میروید. در طب به عن...