کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تشر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] tašar سخنی که از روی خشم به کسی گفته شود؛ پرخاش؛ عتاب.〈 تشر زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] به حالت تشر با کسی حرف زدن.
-
جستوجو در متن
-
توپیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [ترکی. فارسی] [عامیانه] tupidan تشر زدن؛ تندی کردن.
-
غنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غرنبه› [قدیمی] qombe بانگ و فریاد از روی خشم و غضب؛ تشر.
-
نهیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nihip] ‹نهیو› na(e)hib ۱. فریاد بلند برای ترساندن؛ تشر.۲. [قدیمی] ترس؛ بیم؛ هراس.۳. [قدیمی] تشویش؛ اضطراب؛ نگرانی.۴. [قدیمی] گزند؛ آسیب.۵. [قدیمی] قهر؛ تندی؛ خشم.۶. [قدیمی] مهلکه؛ معرکه.۷. (موسیقی) گوشهای در آواز افشاری و دستگاههای ما...