کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسلى پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تسلی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasalli ۱. خرسندی یافتن؛ آرام یافتن از اندوه؛ خرسند و بیغم شدن.۲. بیغمی؛ بیاندوهی.〈 تسلی دادن: (مصدر متعددی) دلجویی کردن از شخص عزادار و ماتمزده و غمواندوه او را تخفیف دادن.
-
جستوجو در متن
-
متسلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَسلّی] [قدیمی] mota(e)salli تسلییافته.
-
مسلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mosalli تسلیدهنده.
-
دلجویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] deljuy(')i ۱. مهربانی.۲. نوازش.۳. تسلی.
-
تعزیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تعزیة] [قدیمی] ta'ziyat ۱. صبر و شکیبایی دادن به مصیبتدیده و دلجویی کردن او؛ تسلی دادن؛ تسلیت گفتن.۲. عزاداری کردن.
-
تسلیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تسلیة] tasliyat ۱. خرسندی دادن؛ دلخوشی دادن؛ کسی را از غمواندوه رهایی دادن و سرگرم ساختن.۲. تسلی دادن شخص عزادار و مصیبتزده.
-
دلجو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹دلجوی› [مجاز] delju ۱. دلخواه؛ پسندیده؛ شایسته.۲. نوازشکننده.۳. تسلیدهنده.۴. مهربان.
-
دلداری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] deldāri ۱. دلبری؛ معشوق و محبوب بودن.۲. دلنوازی؛ دلجویی؛ تسلی.۳. دلیری؛ دلاوری؛ شجاعت.