کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تزه، تژه› [قدیمی] taz دندانۀ کلید: ◻︎ دهقان بیده است و شتربان بیشتر / پالان بیخر است و کلیدان بیتزه (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۹).
-
تز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) taz پرندهای کوچک و خوشآواز شبیه گنجشک؛ صعوه: ◻︎ چون لطیف آید به گاه نوبهار / بانگ رود و بانگ کبک و بانگ تز (رودکی: ۵۲۳).
-
تز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] taz تاس؛ کل؛ کچل.
-
تز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: thèse] tez ۱. رسالهای که دانشجویان باید در پایان دورۀ تحصیلی خود دربارۀ موضوع خاصی مرتبط به رشتۀ خود بنویسند؛ پایاننامه.۲. ایدهای که اثبات آن نیاز به تحقیق، بررسی، و آزمایش دارد؛ نظریه.۳. (فلسفه) بخش اول در تحلیل دیالکتیک که آنتیت...
-
تز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] tez = تژ